من سوختم او خام تو

خوش  می درخشد  ماه  من  در  آسمان شام تو

خوش می چکد شهد لبش در پیچ و تاب کام تو




خوش مانده در آغوش تو آهوی من خاموش تو

بنهاده    سر  بر دوش   تو زنجیر   بر پا   رام تو


خوش می مکی از لعل وی زان بهتر از هر جام می

ما ر ا  بیازاری   به  کی  ما   را    رسد    پیغام  تو


رفتی ز جادو سوی وی   کردی  نظر بر روی وی

گشتی بت دلجوی وی     من    سوختم   او   خام   تو


خون می چکد از سینه ام از زخم بس دیرینه ام

افروختی  صد  کینه  ام  زارم  چونان  از   نام تو


ساقی مشو در بزم من این جامه را از تن بکن

بر سینه ام آتش  مزن من کی  بگیرم  جام تو


خون است در دل خون شدی در این دل محزون شدی

صیاد   صیدم   چون شدی  ؟   کوته    بباد  ایام  تو


ما را مرنجان بیش از این   رو دور ازین منظر نشین

ای   یاقی  مه  رو   گزین  از خاک  بادا  بام  تو


از دل فروزی های من  از این  هزاران  های  من

سوزنده شد آوای من   چه(چاه) باد بر هر گام تو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد