همچو درخت

کاشکی همچو درخت

شب پاییزی عشق

شوق دل کندن از جامه چرکینم بود

و چونانش که تن آورده برون

بی حجابی که نهان را بدراند به دروغ

شوق شیرین سرانگشت نوازشگر بارانم بود


کاشکی همچو درخت

ریشه ام بند و دلم ره رو آزادی بود


نظرات 2 + ارسال نظر
خاطره پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:05 ب.ظ http://rhalalost.blogsky.com

روی اندیشه باد ....ریشه حس خیالم خشکید....وتو افسانه تریدد مرا میدانی...عشق شد اخرین نفرت نابودی من...

دوست گرامی سلام زیبای کلامتان ستودنی است..گرچه این تعریف ها را نمی ژسندید اما زیبایی ها را همیشه باید ستود

زیبا بود
سپاس از محبت شما

افشین شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ب.ظ

عالی...عالیه عالی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد