کاشکی همچو درخت
شب پاییزی عشق
شوق دل کندن از جامه چرکینم بود
و چونانش که تن آورده برون
بی حجابی که نهان را بدراند به دروغ
شوق شیرین سرانگشت نوازشگر بارانم بود
ریشه ام بند و دلم ره رو آزادی بود